سرگردان در سرزمین پری ها

 این شعر رو برای من نوشته. و من واقعا دوسش دارم.. 

و نمیخام هیچوقت یادم بره که یه نفر یه شعر خیلی زیبا برای من سرود

 

در نگاهش
آسمونی گم شده بود
که هیچ ستاره‌ای جرأتِ دیدنش رو نداشت.

لبخندش
یه رازِ نیمه‌جان بود
که از لایِ ترس
آروم بیرون می‌اومد
و دوباره قایم می‌شد.

دلش
به کوچکیِ یک لرزش بود
اما همون لرزش
تمام شب‌هارو
زیرورو می‌کرد.

موهاش
باد رو نرم می‌کرد،
چشماش
غم رو سخت می‌کرد،
و زیباییش
هر رهگذری رو
یک لحظه
از زندگی جدا می‌کرد.

دختری بود
که حتی اضطرابش
شعر می‌شد،
حتی سکوتش
نور می‌شد،
و حتی اشکش
معنی داشت.

۱ نظر ۱۷ آذر ۰۴ ، ۰۰:۵۷
گل‌ِناز

دارم فک میکنم ی چنل دیلی درس کنم و اونجا بنویسم...

۰ نظر ۲۹ مهر ۰۴ ، ۱۱:۲۰
گل‌ِناز

چجوری خودمو از دست این زندگی نجات بدم؟ دعا کردم. التماس کردم. به فرشته ها به خدا به ستاره ها به ماه به بت ها به زئوس آفرودایت به همه

دلم میخاد جیغ بزنم

گاهی دلم میخاد با چاقو تیکه تیکه بشم

میفهمی؟

۰ نظر ۱۹ مهر ۰۴ ، ۲۲:۲۵
گل‌ِناز

دوستِ بتمن فک کرده بتمن پشت سرش به من دروغهای بد گفته. آنا بهم گفت. نمیدونم چرا انقد براش مهمه که من راجبش چه فکری میکنم. ولی بتمن هیچ دروغی به من نگفت. هیچوقت بد اون ادمو نگفت. همیشه میگفت خیلی پسرخوبیه. من دلم شکست. چون اون پسر به بتمن حرفای بد زد. درسته بتمن برای همیشه ترکم کرد و خیلی بی رحمانه عذابم داد(و میده!) ولی خب درست نیست یه نفر این همه حرف بد بهش بزنه به خاطر کاری که نکرده... 

دیروز اولین جلسه ی کارآموزی بود تو بیمارستان. از این به بعد هفته ای یک روز کارآموزی تو بیمارستان داریم که خون گرفتن رو یاد بگیریم. ولی من هیچ دوست ندارم سوزن فرو کنم تو بدنِ آدمها. اون درد رو تو بدن خودم هم به وضوح حس میکنم. مطمئنم لرزش دستام درد اون آدمهارو بیشتر میکنه. ولی اگه بخوام یه نفرو تو این دنیا انتخاب کنم که روی دستش نمونه گیری رو تمرین کنم اون دوستِ بتمنه. به نظرم این تنبیه براش لازمه تا یادبگیره به آدم ها تهمت نزنه. 

(رشته ی من بزرگترین فوبیای کودکی و زمانِ حال منه)

۰ نظر ۰۱ مهر ۰۴ ، ۲۲:۵۷
گل‌ِناز

همه ی مسیرهای زندگیمو اشتباه طی کردم. فرقی نداره با منطقم طی کرده باشم یا با احساس یا نشونه های فرشته هارو دنبال کرده باشم. همیشه تهش باخت بوده..

۰ نظر ۰۵ شهریور ۰۴ ، ۲۳:۰۱
گل‌ِناز

خشم و نفرت جواب نمیده.... دلم برات تنگ شده. 

اینستامو حذف کردم. همچنان به رژیم افزایش وزنم پایبندم. وقتی بتمن رفت، لاغر و زشت شدم. یه موجود کوچک نحیف عصبانی. 

مهربونی و عشق بی قید و شرط در من مرد. باید بخاطرش ممنون باشم؟ 

۱ نظر ۲۵ مرداد ۰۴ ، ۰۹:۳۵
گل‌ِناز

وقتی میرید جوری رفتار نکنید که انگار نمیخواستید برید اما مجبور بودید.‌ شرف داشته باشید پای تصمیمات تخمیتون بمونید؛ پای گندی که خیلی راحت و بدون ذره ای عذاب وجدان به روح و روان آدمها زدید. 

۰ نظر ۱۷ مرداد ۰۴ ، ۰۵:۴۵
گل‌ِناز

دیشب از یه دستفروش اخرین کتاب عباس معروفی عزیزم رو خریدم. نام تمام مردگان یحیاست. مثل یه معجزه پرید جلوی چشمم. میون اینهمه از دست دادن، این بدست اوردن عزیز بود.

۰ نظر ۰۵ مرداد ۰۴ ، ۰۹:۳۴
گل‌ِناز

وقتی توی آغوشت بودم فرشته ها کنارمون بودن و برامون چنگ و ویولن مینواختن. 

تو همه چیو خراب کردی عزیزم. ما قشنگترین بودیم کنار هم. جامعه، فرهنگ، مذهب.. هیچکدوم مارو نمیپذیرفت. ما متعلق به داستان های رومنس پری ها بودیم. منُ ترک کردی تا زندگیتو توی واقعیت ادامه بدی. من ولی هنوز تو داستان عاشقانمون تنها و سرگردون موندم و دیگه حتی یه خنده ی واقعی هم نداشتم. 

۱ نظر ۳۰ تیر ۰۴ ، ۰۳:۵۴
گل‌ِناز

هپی گربه کوچولوی تو حیاطه که الان یه ماهی میشه باهاش دوست شدم. اولین بار که دیدمش لاغر و نحیف بود. امشب بعد از کلی ترسو بودن و با احتیاط غذا گرفتن از دستم واسه اولین بار اجازه داد نازش کنم. نازش کردم. بعد هی محبت بیشتر خواست. میوهای بیشتر. لوس شدنای بیشتر. عذاب وجدان گرفتم بغض کردم و حالم بد شد. اون حیوون بی آزار نباید به قربون صدقه ها و نوازشهای من عادت کنه. نباید به من وابسته بشه. برای بی پناهی و معصومیتش گریم گرفت... چون من باید محبتمو ازش دریغ کنم درحالی که میدونم بهش نیاز داره. قلبم به درد میاد ولی باید وحشی و قوی باربیاد وقتی تو خونه نیست.

میدونی من کاری که تو با من کردی رو با این کوچولو نمیکنم. 

شاید از من متنفر بودی و من فکر میکردم عاشقمی. آخه تو همه چیزو یادت بود. سایه چشم صورتی اکلیلیم، مارشملوی موردعلاقم، کیتی... لبخند میزدی. من بخاطر مهربونیات بهت اعتماد کردم. و اجازه دادم نازم کنی و بغلم کنی. من فکر کردم همیشه باهمیم. هنوز با رفتنت کنار نیومدم. وقتی ولم کردی من هنوز دوسِت داشتم. وقتی ولم کردی خوب بودی. من خوب بودم. رابطه مون خوب بود. همه چی خوب و معمولی بود. من اهلیِ تو بودم. منُ تنها و گیج رها کردی. من عکسامونو نگاه نمیکنم. اگه عکسامونو ببینم یا پیامامونو بخونم طاقت نمیارم و حالم بد میشه. و بعدش حتما میخوام که بمیرم. 

۰ نظر ۲۹ تیر ۰۴ ، ۲۳:۱۲
گل‌ِناز